مجمع عمومی
قابل توجه همکاران محترم سومین مجمع عمومی روز چهارشنبه بعد از ظهر
مورخه 94/2/9 در محل دبیرستان دوره اول متوسطه (شهید کمانگر)شاهد راس
ساعت 17 الی نوزده برگزار میگردد.
ایران را پرورانده ساختم تا پناهگاه آزادگان باشد. دیااکو
قابل توجه همکاران محترم سومین مجمع عمومی روز چهارشنبه بعد از ظهر
مورخه 94/2/9 در محل دبیرستان دوره اول متوسطه (شهید کمانگر)شاهد راس
ساعت 17 الی نوزده برگزار میگردد.
گفتم:خدایا از همه دلگیرم.
گفت:حتی من؟
گفتم:خدایا دلم را ربودند!
گفت:پیش از من؟
گفتم:خدایا چقدر دوری؟
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنهاترینم!
گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم.
گفت:از غیر من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم.
گفت:بیش از من؟
گفتم:خدایا انقدر نگو من!
گفت:من توام، تو من
1-روژین رحیمی از دهگلان
2-خالد عزیزی از زیویه
3-فرانک رحیمی از ناحیه یک سنندج
4-الهه قبادی از سریش آباد
5-ژاله قوامی از ناحیه یک سنندج
6-صبری محمدی از قروه
7-شهناز سروردیزگرانی از کامیاران
1-فریده حیدری از کامیاران
2-خالد عزیزی از زیویه
3-فهیمه زندی از کلاترزان
4-نهیه سنگین آبادی از قروه
5-جمال هدایتی از سقز
6-الهه قبادی از سریش آباد
7-ژیلا هلاکو از مریوان
8-آیینه امامی از ناحیه دو سنندج
قابل توجه همکاران محترم مطالعات اجتماعی درزمینه ارزشیابی پایانی درس مطالعات اجتماعی پایه هفتم
اینجاراکلیک نمایید.
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لايزال الهي و تجديد حيات طبيعت مي باشد را به تمامی
همکاران بزرگوار و دانش آموزان عزیزتبريک و تهنيت عرض نموده
و سالي سرشار از برکت و معنويت را از درگاه خداوند متعال و سبحان
براي شماعزيزان مسئلت می نمایم.
نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در
مناجات خود عرض کرد: یا اله العارفین
جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم)سپس
عرض کرد: یا اله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان)
جواب شنید لبیک،
سپس عرض کرد: یا اله العاصین (ای خدای گنهکاران)،
این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک .
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست
که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک،
به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران
به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند،
ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند،
اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟
برای مشاهده اینجاراکلیک نمایید
صعود قهرمانانه ی تیم ملی فوتبال را به جام جهانی
2014 برزیل به همه ی ایرانیان تبریک و شاد باش میگویم
آدمی
بی شمارند آنهایی که نامشان آدم است
ادعایشان آدمیت
کلامشان انسانیت
رفتارشان صمیمیت
…حال…
من دنبال کسی میگردم که
نه آدم باشد
نه انسان
نه رفیق و دوست صمیمی…
تنها صاف باشد و صادق.
پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن !
هیچ نگوید.
فقط همانی باشد که سایه اش میگوید :
صاف و یک رنگ
اردیبهشت ماه این افسانه افسون شده ی سال های دوربهانه ای شده تا همه بیاد روزهای خوش مدرسه
یادی کنیم از کسانی که از روی مهربانی و عطوفت برما رایحه دل انگیز یاس های سپید آگاهی ودانایی را
ارزانی داشتند.
حال که به بهانه هایی و یا نه به بهایی خم میشویم وبر دستانی بوسه میزنیم که روزی تکیه گاه دستان
لرزانمان بودند .دستانی که الفبای آزادی و آبادانی را برایمان هجی کردند. کسانی که مام وطن را با تمام
عظمتش در ذهن کودکانه وکنجکاومان حای دادند وآموختند به ما که پاسبانی مرز و بوم زیبنده ی
هر آزاده ی آزاد اندیشی ست.
مردان و زنانی که نه در اردیبهشت در برف و بوران و جاده های پر پیچ خم روزگار هم از زندگی . بودن و
ماندن برایمان گفتند.
مردان وزنانی که در باران آمدند و رفتند بی چتر اما نه کسی آمدنشان را به یاد دارد و نه رفتنشان را.
همه ی ماه های سال اردیبهشت نیست بناراین از روی ادب نه به بهانه که به بهای تمام آموخته هایمان خم شویم
وبر دستانی بوسه زنیم که نشانه هاییاز ایام کودکی مان را با خود دارند.
به نام خدای قصه ها
شبی سرد پادشاه به نگهبانی برخورد.
گفت: سردت نیست؟
نگهبان گفت :عادت دارم.
شاه گفت :می گویم برایت لباس گرم بیاورند.
شاه رفت و گفته اش را فراموش کرد...
صبح جنازه نگهبان را پیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود
((پادشاها: سالها به سرما عادت داشتم .وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد))